ف.خ
اثر سخت گیر بودن از دید روانشناسی
همیشه کارهایی هست که ما نباید انجام بدهیم. در روابط بین انسان ها قوانین نوشته و نانوشته ای وجود دارد که کم و بیش باید رعایت شود.
برای اینکه ما انسان های قابل تحملی باشیم، نیاز است که گاهی به خودمان سخت بگیریم.
خیلی وقت ها هم این ما نیستیم که نسبت به خودمان سخت گیر هستیم، بلکه از سوی افراد دیگر نظیر والدین، بزرگترها و قدرتمندان محدود می شویم.
سخت گیر بودن باعث می شود ما در یک چارچوب مشخص قرار بگیریم.
بدانیم بعضی رفتارها پیامدی بس ناگواری دارند، بله! تنبیه!
ترس از تنبیه باعث می شود رفتارمان را کنترل کنیم، مراقب حرف زدنمان باشیم و بدانیم هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
بزرگترهای سخت گیر به ما می گویند این پند ارزشمند را هیچ گاه از یاد نبریم.
سوالی که مطرح می شود این است که سخت گیر بودن تا کجا خوب است و از چه نقطه ای به بعد زیاده روی است؟
برای اینکه به این پرسش پاسخ بدهیم باید بدانیم سخت گیر بودن چه اثری روی ما دارد؟
ما قرار است تربیت شویم
و کارهای زشت و ناپسند انجام ندهیم. قرار است دیگران از معاشرت با ما به زحمت نیفتند و عذاب نکشند. خوب است که بتوانیم به کارهایمان و اثری که بر دیگران می گذاریم فکر کنیم.
خوب است که برای روابطمان هدفی تعیین کنیم و برای شخصیت دلخواهمان، یعنی آنچه که دوست داریم باشیم، برنامه ریزی کنیم.
سخت گیر بودن زیاد والدین اجازه ی فکر کردن به ما نمی دهد.
وقتی بزرگترها خیلی به ما نزدیک هستند،
همه ی رفتارهای ما و خود ما زیر ذره بین است،
با یک حرکت اشتباه سریع سرزنش و تنبیه می شویم و آن احساس ناخوشایند و اضطراب آور بد بودن را تجربه می کنیم،
در این شرایط ما آرامش و فرصت کافی برای فکر کردن و تشخیص دادن در اختیار نداریم.
ما کار بد را انجام نمی دهیم، چون کتک می خوریم،
ما زشتی عمل خود را درک نمی کنیم و به محض این که از شرایط تنبیه کننده فاصله بگیریم تمایل زیادی به انجام آن کار پیدا می کنیم .
والدین سخت گیر می توانند بچه هایی را تربیت کنند که کارهای بد انجام ندهند،
ولی هم زمان از پرورش آنها جلوگیری می کنند،
چون این افراد معمولا از انجام خیلی کارها در جمع و در اجتماع می ترسند.
آنها از حرف زدن، ابراز وجود، از این که خودشان باشند می ترسند.
پیشنهاد می کنم مقالات زیر را مطالعه بفرمایید:
ثبت ديدگاه