ف.خ
روانشناسی تفکر مرگ
تفکر مرگ چیست؟
تفکری که بدبختی را دوست دارد.
نه به صورت آگاهانه، نه به این شکل که شخص قبول کند بدبختی و رنج را دوست دارد.
تفکر مرگ در حقیقت یک نگرش است که در اعماق وجود آدمی ریشه دارد.
تفکر مرگ یک فرهنگ و یک سبک زنده بودن است.
نگاهی که عمیقا باور دارد “عاقبت هر خنده ای گریه است”
عمیقا یقین دارد سختی کشیدن خوب است و باید از رنج گفت و شنید.
تفکر مرگ متن های غم انگیز را دوست دارد.
برای مراسم سوگواری بیشتر از جشن و عروسی احترام قائل است.
تفکر مرگ همان است که می گوید ما نمی توانیم همه چیز را با هم داشته باشیم.
همان که اصرار می کند باید از بین علم و ثروت یکی را انتخاب کنی،
باید بگویی کدام بهتر است!
لباس زیبا نشانه ی آدمیت نیست، پس نباید به ظاهر خود اهمیت بدهی.
نباید از دیدن و داشتن چیزهای زیبا خوشحال شوی، چون باطن زیباست که ارزشمند است.
کاش یک چیز دیگه از خدا خواسته بودم
وقتی شخصی چیزی را در دل می خواهد و زود به دست می آورد، این واکنش که “کاش یک چیز دیگه از خدا خوسته بودم” نشانه ی تفک مرگ است.
این که جهان و بخشندگی آن محدود است، حتی همان لحظه که با سخاوت و مهربانی خداوند مواجه می شود،
یک چیزی در ته وجودش،
ناخودآگاه،
بخش از مغز که پردازش ارادی روی دیتاها انجام نمی دهد،
اصرار دارد به بدترین شکل داشتن این هدیه را تفسیر کند.
دوست داشتن زشتی ها، سیاهی ها و غم ها،
آرامش یافتن با هر چیزی که به سمت بهتر شدن پیش نرود یعنی تفکر مرگ.
این که نتوانیم از خوبی ها و آینده ی روشن حرف بزنیم و آن را تصور کنیم،
این که حتی در ذهنمان امکان برنامه ریزی برای داشتن بهترین ها و زندگی در شرایط راضی کننده را نداشته باشیم،
همه ی اینها یعنی تفکر مرگ بر زندگی ما سایه افکنده است.
یعنی چیزی در اعماق وجود ما می گوید شادی، خوشی و قشنگی بد است.
تفکر مرگ یعنی احساس گناه همیشگی
یعنی دوست داشتن آدم های فقیر و بیچاره و متنفر بودن از آدم های پولدار و شاد.
تفکری که اصرار دارد بگوید باید از بین اینها یکی را انتخاب کنی.
یا سلامتی یا پول
یا عشق یا سرمایه
یا علم یا ثروت
یا ظاهر خوب یا باطن خوب
یا مادیات یا معنویات
تفکر مرگ یعنی نباید بخواهم که بهتر زندگی کنم.
یعنی ما باید چیزهایی را که اصلا لذت بخش نیستند دوست داشته باشیم.
پیشنهاد می کنم مقالات زیر را مطالعه بفرمایید:
ثبت ديدگاه