ف.خ
اثر غذا خوردن بچه ها در بزرگسالی از دید روانشناسی
یکی از مشکلات والدین به ویژه مادرها این است که بچه ی کوچکشان غذا نمی خورد.
کودک نمی داند که غذا خوردن چقدر برایش لازم است و سلامتی و رشدش در گرو همین لقمه هایی است که مادر به زور در دهانش می گذارد.
غذا خوردن بچه ها سخت است،
چون معده ی کوچکی دارند و براحتی سیر می شوند، از آنجا که قانونی برای غذا خوردن هنوز در ذهنشان شکل نگرفته، الزامی برای غذا خوردن منظم احساس نمی کنند.
قانون غذا خوردن بچه ها
قانون غذا خوردن بچه ها را والدین تعیین می کنند،
غذاتو کامل بخور،
بشقابت را تمیز کن.
این لقمه را اگر بخوری جایزه داری
در حالی که بچه هیچ تمایلی به غذا خوردن ندارد، دلیش هم خیلی ساده است: او گرسنه نیست.
الگوی غذا خوردن بچه ها چگونگی تغذیه ی آنها را در بزرگسالی تعیین می کند.
این الگو بر اساس قوانینی که والدین تعیین می کنند شکل می گیرد، نه خود عمل غذا خوردن بچه ها.
کودک وقتی بزرگ می شود، حرف های والدین را فراموش می کند، ولی برای اطاعت از آنها نیازی به یاداوری آگاهانه ی آنها نیست. چون دستورات والد در بخشی از ذهن برای همیشه ماندگار هستند.
اثر والد بر سیاره ی زمین
والد می گوید بخور و کودکی که دیگر بزرگ شده است، ناخودآگاه این پیام را دریافت می کند:
بخور! حتی وقتی سیر هستی
افراد پرخور، افرادی که عادت دارند غذایشان را کامل بخورند، حتی زمانی که احساس سیری می کنند، در واقع دارند به طور ناخودآگاه از دستور والد اطاعت می کنند.
غذا خوردن بچه ها مشکل است،
آنها نمی دانند که چرا باید غذا بخورند، ولی حواستان به قواعدی که در ذهن آنها در حال شکل گیری هستند باشد.
کاه از خودت نیست، کاهدون که از خودته!
این ضرب المثل اشاره به این دارد که شخص برای مقدار غذایی که می خورد، به احساس گرسنگی و سیری توجهی ندارد، بلکه مقدار غذایی که در محیط بیرون وجود دارد به او می گوید که چقدر باید بخورد.
پیشنهاد می کنم مقالات زیر را مطالعه بفرمایید:
ثبت ديدگاه