ف.خ
اشتباه کردم که فکر کردم آنها فکر می کنند!
این روزها حس های مختلفی را پشت سر هم تجربه می کنم، خشم، نگرانی، دوباره خشم و گاهی هم حیرت.
با دیدن اتفاق هایی که می افتد، خبرهایی که می خوانم و حرف هایی که می شنوم،
رفتار آدم های مهم و تصمیم گیرنده، رفتار گروه های مختلف جامعه در واکنش به شیوع کرونا.
اینکه هر کس فکر می کند در این وضعیت چه رفتاری درست تراست.
فکر می کردم یک راه وجود دارد به عنوان بهترین راه، با توجه به اینکه این اتفاق فقط در ایران نیفتاده، ما نیازی به فکر کردن نداریم و می دانیم چه تصمیمی درست تر است.
ولی دیدن این همه تفاوت با دنیا و تصمیم های اشتباه،
رفتارهای غیرقابل پیش بینی و مغایر با علم،
احساساتم را روی یک موج سینوسی خشم و حیرت به پیش می برد.
فکر می کردم همه ی انسان ها فکر می کنند،
و به دنبال یک دلیلی منطقی برای این تصمیم ها بودم.
یک انسان چطور می تواند فکر کند که نتیجه بگیرد در برابر شیوع بیماری به نکات علمی توصیه شده توسط پزشکان نباید توجه کرد.
حتی دقیقا باید مخالف با آنها عمل کرد، آن هم با این ادعا که که این کار به سلامت جامعه کمک می کند؟!
دنبال فکر و دلیل منطقی می گشتم، ولی اشتباه کردم!
در این نوع رفتارها هیچ اثری از دانش، فکر و منطق نیست،
اینها فقط رفتارهایی هیجانی در نتیجه ی خواسته هایی برآورده نشده و سال ها و شاید قرن ها روی هم انباشته شده است.
غروری که خرد شده،
ادعاهای بزرگی که هیچ وقت ثابت نشده،
برتری که هیچ وقت تایید نشده،
آدم هایی که به شدت آرزو دارند یک روز در دنیا همه بگویند ببینید این ها برخلاف علم ما رفتار کردند و پیروز شدند!
همین آرزو قدرت فکر کردن را از آنها گرفته و وادارشان می کند برای دستیابی به آن برخلاف جریان آب شنا کنند.
قصه ای که هر کسی می داند هرگز اینگونه تمام نمی شود
و در این سیلاب گل آلود و عمیق، عده ی زیادی به همراه آنها غرق خواهند شد.
پیشنهاد می کنم مقالات زیر را مطالعه بفرمایید:
ثبت ديدگاه