بررسی روانشناسی قوانینی که مرد را شرمنده می کند
مرد, شرمنده, خانواده … چقدر این واژه ها رو کنار هم دیدیم و شنیدیم؟
چرا قبول کردیم مردی که نتواند خانواده اش را از لحاظ اقتصادی تامین کند شرمنده ی آنها می شود؟
در هر مساله ی اجتماعی و فرهنگی در مورد انسان این سوال وجود دارد که این احساس یا رفتار چقدر طبیعی است؟
آیا همیشه اینطور بوده و طبیعی است که مرد مسئولیت کامل خانواده رو به تنهایی به دوش بکشد و در صورتی که نتوانست از عهده اش برآید شرمنده ی همسر و فرزندانش شود؟
از گذشته های دور مردان به شکار می رفتند, کارهای سخت و سنگین انجام می دادند و با دست پر به غار برگشته, همسر را خوشحال می کردند.
در آن دوران شکار حیوانات تنها راه تهیه ی خوراک بود و از آنجا که مرد قدرت فیزیکی بیشتری داشت, این کار به عهده ی او گذاشته شد.
همین تفاوت جسمانی طبیعی یعنی قد بلندتر, استخوان بندی درشت تر و عضله ی بیشتر نسبت به زن او را تبدیل به شخص حمایت گر کرد. کسی که احتمالا می تواند در برابر خطرات از زن محاظت کند.
این قدرت مرد به همراه اعتماد و اتکای زن به او, برای مرد غرورآفرین و برای زن دلگرم کننده بود و هنوز هم هست. اکنون که دیگر در غار زندگی نمی کنیم, مواد غذایی را از فروشگاه ها تهیه می کنیم, بیشتر مشاغل نیازی به زور بازو ندارند و مرد و زن هر دو از عهده ی آن ها برمی آیند، به طور طبیعی معادلات قدیمی هم تغییر کرده اند.
افراد مختلف برای اینکه درآمد داشته باشند، باید در حرفه ای خاص آموزش ببینند و دیگر توانمندی های طبیعی و عمومی ارزش چندانی ندارند.
مرد و زن هر دو باید در درآمدزایی مشارکت داشته باشند.
آن هم در جامعه ای مانند ایران که از نظر اقتصادی وضعیت فلاکت باری دارد,
امنیت در آن وجود ندارد
و شرایط تقریبا روزانه تغییر می کند.
ارزش پول در آن در حال سقوط است
و اشخاص هر چقدر هم که باهوش, توانمند و شایسته باشند, نمی توانند برای چند ماه بعد خود برنامه ریزی مالی داشته باشند.
تعدادی از مردان زیر سنگینی این فشارها خودکشی و خودسوزی می کنند و ما در خبرها می خوانیم آن ها شرمنده ی زن و بچه شان بودند.
باز هم به نقش قوانین می رسیم.
قوانینی که از تمایل طبیعی مرد به حمایت از زن سواستفاده کرده اند و به او قدرتی کاذب داده اند.
اختیاراتی مانند ازدواج مجدد, حق تصمیم گیری برای مسائل شخصی زن و … که در حقیقت برای هیچ یک از دو طرف سودی ندارد،
چرا که عشق، وفاداری و احترام را از رابطه ی عاشقانه حذف کرده، آن را تبدیل به رابطه ای غریزی و حیوانی نموده است.
از طرفی بار سنگین مهریه را بر دوش مرد گذاشته تا او را محدود کند.
مهریه که با روح زندگی مشترک هیچ سازگاری ندارد و مرد را از نظر مالی به زن بدهکار می داند.
مهریه که صداقت را در رابطه ازبین می برد، باعث می شود مرد در رابطه ی بدون عشق, خودش برای جدایی اقدام نکند و زن را با روش های غیرمستقیم و اغلب خشونت بار وادار به ترک رابطه کند.
مهم ترین دلیل رواج یافتن این رفتارهای ناسالم, به ویژه خیانت, قوانین تبعیض آمیز هستند. قوانینی که امکان سواستفاده و آزار همسر را در شرایط کاملا قانونی و البته غیرعقلانی فراهم کرده اند.
امیدوارم که از مطالعه این مطلب لذت برده باشید

فائزه خانلرزاده
- دکترای روانشناسی نوروسایکولوژی
- عضو سازمان نظام روانشناسی
- عضو انجمن روانشناسان ایران
- عضو جامعه پزشکان و روانشناسان های سلامت
- عضو انجمن مراکز خدمات روانشناسی و مشاوره ایران
- روانشناس خانواده و مشاور ازدواج در قائمشهر
ثبت ديدگاه